English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (7143 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
high pressure U فشار زیاد
overvoltage U فشار زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blowing U خروج هوا با فشار و سرعت زیاد
scissors U سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
jet stream U جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
joule kelvin effect U انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
overpressure U زیاد شدن فشار
overvoltage protection U حفافت فشار زیاد
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
reaction turbin U توربین فشار زیاد
superincumbent U دارای فشار زیاد فشاری
to overstrain oneself U زیاد بخود فشار اوردن
to work at a high pressure U با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
warm gas thruster U جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
xenon high pressure lamp U لامپ فشار زیاد گزنون
to overexert U زیاد به خود فشار آوردن
Other Matches
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
bunt U فشار با سر
stroked U فشار با پا
stresses U فشار
pressuring U فشار
total pressure U فشار کل
stressing U فشار
weight U فشار
thrusts U فشار
strokes U فشار با پا
water pressure U فشار اب
hydraulic pressure U فشار اب
pressure vessel U فشار
isopiestic U هم فشار
isobare U هم فشار
back iron U بن فشار
low pressure U فشار کم
atmospheric pressure U فشار جو
stroking U فشار با پا
back pressure U پی فشار
exertions U فشار
isobars U تک فشار
tension U فشار
pressure U فشار
line of thrust U خط فشار
isobars U هم فشار
push U فشار
exertion U فشار
brunt U فشار
growing pains U فشار
barometric pressure U فشار جو
pushes U فشار
isobar U هم فشار
pushed U فشار
isobar U تک فشار
pressures U فشار
impact U فشار
impacts U فشار
thrusting U فشار
pressured U فشار
thrust U فشار
fantod U فشار
atmospheres U فشار جو
stroke U فشار با پا
pressure sense U حس فشار
sense of pressure U حس فشار
zip U فشار
zipped U فشار
zips U فشار
tensions U فشار
presses U فشار
compression U فشار
pressor U فشار زا
pressure curve U خم فشار
strains U فشار
strain U فشار
violence U فشار
pressing U فشار
ice push U فشار یخ
press U فشار
atmosphere U فشار جو
stress U فشار
distraint U فشار
constraint U فشار
zipping U فشار
air lock U راهروی فشار
loads U فشار مسئولیت
measuring voltage U فشار سنجش
pinch U فشار دادن
piston pressure U فشار پیستون
beneath U تحت فشار
impacted U تحت فشار
piezometry U فشار سنجی
longitudinal compression U فشار طولی
pinches U فشار دادن
pressured U فشار هوا
high pressure area U منطقه پر فشار
loads U بار فشار
low air pressure U فشار هوای کم
simple compression U فشار ساده
platten U اهن فشار
platen U اهن فشار
osmotic pressure U فشار اسمزی
pressure head U ارتفاع فشار
griped U مشت فشار
pushers U فشار دهنده
high voltage line U خط فشار قوی
back wash U فشار عقب اب
high tension line U خط فشار قوی
pressure groups U گروه فشار
pressure group U گروه فشار
overpressure U فشار بیش از حد
absolute pressure U فشار مطلق
overvoltage U ازدیاد فشار
molding pressure U فشار قالب
loss of pressure U افت فشار
pusher U فشار دهنده
acoustic pressure U فشار صوتی
set forward U فشار پیشروی
partial pressure U فشار جزیی
partial pressure U فشار جزئی
high tension U فشار قوی
pressure U فشار هوا
molding pressure U فشار پرس
ambient pressure U فشار محیط
overlaid U فشار اوردن
high tension magneto U مگنت پر فشار
axial pressure U فشار اسهای
axial pressure U فشار مرکزی
radiation pressure U فشار تشعشع
axial thrust U فشار محوری
low potential system U دستگاه کم فشار
pressure surface U سطح فشار
blood pressure U فشار خون
high potential U فشار قوی
low potential U فشار ضعیف
antiblackout suit U لباس ضد فشار اب
forcing U فشار دادن
gage pressure U فشار مانومتری
axial compression U فشار محوری
low pressure U فشار خفیف
gossypium U داروی فشار
low tension U فشار ضعیف
head loss U افت فشار
group pressure U فشار گروهی
low pressure U منطقه کم فشار
low tension magneto U مگنت کم فشار
low voltage U فشار ضعیف
pressure wave U موج فشار
pressure transducer U مبدل فشار
atmospheric pressure U فشار اتمسفری
pressure tendency U گرایش فشار
atmospheric pressure U فشار هوا
pulse pressure U فشار نبض
forces U فشار دادن
force U فشار دادن
drop gage U فشار سنج
pressure adjustment U تنظیم فشار
oppression U فشار افسردگی
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
pushing U فشار دادن
air pressure gage U فشار سنج
air pressure U فشار هوا
pore pressure U فشار درونی
manifold pressure U فشار گازگاه
pressures U فشار هوا
manometer U فشار سنج
load U فشار مسئولیت
high pressure line U خط فشار قوی
pressure curve U منحنی فشار
pressuring U فشار هوا
pressure drop U افت فشار
reduced pressure U فشار کاهیده
reservoir pressure U فشار مخزن
restrainer U فشار دهنده
thrust U فشار محوری
back pressure U فشار متقابل
pressure of speech U فشار تکلم
gage pressure U فشار گیج
pressure hull U بدنه ضد فشار
pressure gradient U گرادیان فشار
low voltage line U خط فشار ضعیف
indicator U فشار سنج
pressure gaverner U ناطم فشار
pressure face U سمت فشار
load U بار فشار
hustled U فشار دادن
diffraction loading U منتجه فشار
incompressible U فشار ناپذیر
hydraulic pressure test U ازمایش فشار اب
cold water test pressure U ازمایش فشار اب
increase of pressure U افزایش فشار
direct pressure U فشار مستقیم
hustling U فشار دادن
compressor U ماشین فشار
inclined compression U فشار مایل
rams U راندن با فشار
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com